جانعلی دهقان

نام و نام خانوادگی: جانعلی دهقان
تاریخ تولد 1344/06/29
محل تولد شاهرود
استان تولد سمنان
تحصیلات
تاریخ شهادت 1365-02-10
عملیات پدافندی
محل شهادت فکه
نحوه شهادت اصابت تیر مستقیم به سر و سینه
محل مزار شاهرود- رویان
پیکر
قطعه 0
ردیف 0
شماره 0

یادی از شهید

زندگینامه شهید

آخرین روز شهریورماه سال﴿ ۱۳۴۴ در شهرستان گرگان به دنیا لبخند زد.

آقا مسلم پدرش، نام فرزندش را به پاس ارادتی که به مولایش امیر مؤمنان علی ع داشت جانعلی گذاشت.

 جانعلی در کنار پدر و مادر و اهالی باصفای زادگاهش قد کشید و تا پنجم ابتدایی درس خواند و پس از آن در پی کسب و کار و امرار معاش به شهرستان شاهرود رفت. او خواندن و نوشتن نمي‌دانست و در مغازه نانوایی مشغول به کار شد.

 در برابر تمامی ناملایمات زندگی پایداری کرد کار و تلاش، از او مردی محکم و با اراده ساخت.كشاورز بود ، ازدواج كرد و صاحب يك پسر شد.یکسال پس از ازدواج به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور يافت.

جانعلی ،زمانی که نماز می خواند خیلی گریه می کرد در همه نماز جمعه ها و مراسم دعا شرکت میکرد همیشه به من میگفت صغری جان تو را جان پسرمان مهدی سر نمازت برام دعا کن

* بهش می گفتم اگه تو بری جبهـه من با بچه کوچیک تنها می مانم

در جوابم می گفت:

  تو باید به من بگی که بروم از این خاک دفاع کنم که نیفتد دست دشمن ،

نه این که مانع رفتنم بشوی

* هر وقت می خواستیم از خانه بیرون برویم ،بلافاصله  کفشهای منو جلوی پایم می گذاشت.

خجالت می کشیدم، به او می گفتم جانعلی تو رو خدا این کارها را نكن من خجالت می کشم

می گفت: جدّت خیلی بزرگوار هست من باید به تو احترام بگذارم .

* شبی که فردایش می خواست برای آخرین بار به جبهه برود از اضطراب خوابم نمی برد نیمه های شب بود و او فکر می کرد که من خوابیده ام

 رفت بالای سر گهواره مهدی و آرام زمزمه می کرد و  می گفت مهدی جان ، جان تو و جان مادرت من هیچ بی احترامی به پدر و مادرم و مادرت نکردم. 

بابا جان مهدی ،من می خواهم بروم جبهه، مراقب مادرت باش. یک دفعه بلند شدم گفتم : چی داری میگی؟

گفت :این دفعه برم جبهه، دیگه برنمی گردم.راضی نیستم در عزای من لباس سیاه بپوشی آن شب تا صبح باهم حرف زدیم.فردای آن شب ،حین خداحافظی خم شد مهدی را بغل کرد و بوسید.دید من بی قرار هستم و گریه می کنم.دلداری ام داد.وقتی رفت و در را بست   نشستم گوشهٔ اتاق، به گریه کردن ..

ناگاه در باز شد و برگشت داخل خانه از جایم بلند شدم و فکر کردم پشیمان شده  نمی رود.

گفتم چه شد جانعلی برگشتی !؟گفت یکبار دیگر مهدی را ببینم و بروم.دوباره پسرمان را بوسید و رفت

دهم ارديبهشت سال 1365، در فكه توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله به سر و سينه، شهيد شد. مزار ایشان، (مفقودالاثر) نمادی در گلزار شهداي رويان واقع است.

به نقل از همسر بزرگوار شهید جانعلی دهقان

زندگینامه شهید    وصیتنامه شهید    خاطرات شهید


دیگر تصاویری از شهید





Style Switcher

12 Predefined Color Skins Top Bar Color Layout Style Patterns for Boxed Version